دوستت دارم بيشتر از معناي واقعي كلمه دوست داشتن!
دوستت دارم چون تو ارزش دوست داشتن را داري!
دوستت دارم چون تو نيز مرا دوست مي داري!
دوستت دارم همچو طلوع خورشيد در سحر گاه عشق!
دوستت دارم همچو تكه ابرهاي سفيدي كه در اوج آسمان آبي در حال عبورند!
دوستت دارم چون تو رو مي خواهم و تو نيز مرا مي خواهي!
دوستت دارم از تمام وجودم، با احساس پر از محبت و عشق!
دوستت دارم بيشتر از آنچه تصور مي كني!
دوستت دارم، همچو رهايي پرنده از قفس و پرواز پر غرور او در اوج آسمان آبی خدا!
همچو امواج پر خروش دريا كه آرام به كنار ساحل مي آيند و آرام نيز به دريا مي روند!
همچو غنچه اي كه آرام آرام باز مي شود و گلی مي شود مهربان!
همچو اواخر زمستان كه شكوفه هاي بهاري سری میزنند مي شوند!
دوستت دارم همچو چشمه اي زلال که از درون کوه آرام جاري مي شود بر روي زمين و از شوق پرواز تبديل به آبشاري پر از صدای زندگی !
دوستت دارم همچو مهتابي كه شب هاي تيره و تار را با حضورش پر از روشنايي ميكند!
دوستت دارم همچو پاکیه باران! باراني كه با آمدنش رنگین کمان عشق را به همرا می آورد !
دوستت دارم چون چشمانت اين حقيقت قلبم را باور دارد!
دوستت دارم، چون تو آخرين اميد زندگي مني، و لياقت اين دوست داشتن را داري!
دوستت دارم تا حدي كه قلبم و احساسم ظرفيت اين ابراز دوست داشتن را نسبت به تو داشته باشند!
دوستت دارم، چون با باوري عميق در قلب من نشستي و مرا اميد زندگي خود قرار دادي!
دوستت دارم چون از زندگي ودنيا گذشته اي تا با من بماني!
دوستت دارم چون كه ياري ام مي كني تا از اين سيلاب زندگي به راحتي عبوركنم
و خودم را در دشت آرزوهايم همراه با تو ببينم!
دوستت دارم فراتر از باور يك رويا و فراتر از باور يك حقيقت!
دوستت دارم، چون با اطمينان و اعتماد كليد قلب سرخ و پر از عشقت را به من دادي!
دوستت دارم، چون كه با احساس پر از صداقت، قلم سردم را چنین آتشین بر روي كاغذ زندگي مي كشم و اين شعر و ترانه ها را برايت مي سرايم!
مجنون تر از مجنون لیلی، ديوانه تر از فرهاد مو ، برای شیرینم عاشق تر!
این قلب کوچکم تمام دارایی من است که در دستان توست و هیچ به جز این ندارم که تقدیمت کنم!
چشمهایم پر از انتظار تو اند پر از ابرهای منتظر برای باریدن به شوق دیدار تو
چهره ای پريشان دارم ،که از چهره معصوم و پاکت پریشان شده!
دوستت دارم چون كه تو اولين و آخرين حس قشنگ عاشقی من مي باشي!
دوستت دارم چون زماني كه دفتر عشق را مي گشايي و مي خواني با خواندن نوشته هايم اشك از چشمانت سرازير مي شود!
|