مي خواهم درد را بنويسم ؛ با چند كلمه ؛ عشق را بنويسم بي آنكه جمله اي در وصوش آب را جاري سازد
من راه را مي نوازم
من اشك را مي گريم
و سكوت را بي صدا تر از تو فرياد مي زنم
من ساز را شكوه اي از نبودن با تو چنگ مي زنم
و راز را در تپش قلب مي شكنم
من با تو دل را بار مي سپارم
و بي تو سنگ را كتيبه اي بر گورستان مي تراشم
من با تو شائي را عروسي سپيد پوش مي بينم
و خوشبختي را نسيمي ماندگار بر صورتكي احساس مي كنم
من سخت را سكوت مي بينم
شرم را سرخي گونه هاي احساس مي نوازم
و آرامش را احساسي دوباره براي دوست داشتن
نظرات شما عزیزان:
|